835 - *موفقیت مادر زادی نیست . . . *

پیمان نصیری

موفقیت مادر زادی نیست . . .


بیشتر آدم ها وقتی درگیر شرایط سخت یا مشکل بزرگی می شوند، به راحتی با آن کنار نمی آیند و از روند معمول زندگی دور می شوند. اگر این مشکل دائمی و همیشگی باشد، می تواند آنها را برای همیشه از داشتن روزهایی همراه با شادی و موفقیت محروم کند...

در مورد بعضی ها شاید بشود گفت بیشتر مردم با زندگی عادی و معمولی اوضاع از این هم بدتر است. آنها بدون داشتن مشکل یا ناراحتی خاصی همیشه در حال غرزدن، گله، شکایت و ناله کردن از شرایط بد دنیا، زندگی، آب و هوا، کشور، دنیا و... هستند. آنها همیشه بهانه و دلیلی دارند که شاد نباشند، موفق نشوند، شکست بخورند و شکست ها و اشتباه هایشان را به چیزی غیر از خود یا خارج از خود نسبت بدهند.

شاید این حرف ها کلیشه به نظر بیاید ولی قصد داریم هرازگاهی در صفحه «موفقیت» سراغ کسانی برویم که «مشکل داشتن» و «تفاوت» با دیگران، جزء جدا نشدنی زندگی آنهاست. این تفاوت با بعضی هایشان به دنیا آمده و با بعضی های دیگر، از اوایل مسیر زندگی همراه شده است اما اراده و خواسته آنها، رمز موفقیت و چیرگی شان بر کمبود یا مشکل بوده است.

«پیمان نصیری» متولد خرداد ۱۳۵۹ در شهر «بِزَنجان» است. او از کودکی با همسن و سالانش متفاوت بود و گرچه این تفاوت او را از زندگی عادی دور کرد ولی در مسیری قرار گرفت که به موفقیت و قهرمانی نزدیک شد. پیمان دویدن در مسیر موفقیت را از نوجوانی آغاز کرد و خیلی زود ورزشکار حرفه ای شد. بزنجان شهر کوچکی از توابع شهرستان «بافت» است که مثل بیشتر شهرها و شهرستان های کشورمان امکانات ورزشی قابل توجهی ندارد. پیمان از سال ۱۳۷۹ زادگاهش را ترک کرد و در شهر کرمان ساکن شد تا به ورزش حرفه ای ادامه دهد.

او حالا یکی از ورزشکاران موفقی است که دو مدال طلای مسابقه های پاراالمپیک ۲۰۱۲ لندن، فقط بخشی از افتخارها و موفقیت هایش محسوب می شود؛ افتخارهایی که بی تردید ادامه خواهند داشت.
پیمان نصیری

دویدن را از چه سالی و چطور آغاز کردید؟

ورزش را از کودکی با پدر و برادرم شروع کردم. از نوجوانی همراه برادر بزرگم «پژمان» می دویدم. اوایل، دویدن بیشتر برایم تفریح بود اما با گذشت زمان، علاقه ام به دوومیدانی بیشتر شد. پژمان، هم دوچرخه سواری می کرد و هم خوب می دوید. یادم می آید ۱۴ ۱۳ ساله بودم که یک مسابقه مهم داشت. مربی اش پیشنهاد داد من هم در آن مسابقه شرکت کنم. پژمان به خط پایان نزدیک شده بود که پشت سرش قرار گرفتم. برادرم دونده خیلی خوبی بود و تعجب کرد که چه کسی توانسته به او برسد. وقتی مرا پشت سرش دید، صبر کرد تا با هم از خط پایان عبور کنیم. این قهرمانی مشترک، خیلی لذت بخش بود و باعث شد نگاهم به «دویدن» جدی تر شود و در مسابقه های بیشتری شرکت کنم.
موفقیت هایتان در میادین حرفه ای و رسمی از کجا شروع شد؟

سال ۱۳۸۱ در مسابقه های کشوری که در اصفهان برگزار می شد، در دوی صحرانوردی به مقام اول و مدال طلا رسیدم. در آن رقابت ها با آقای خسرو غلامی آشنا شدم. ایشان متوجه استعدادم شدند و مرا به آقایان «سروری» و«پورغلام» معرفی کردند. با کمک آنها ورزش را حرفه ای پیگیری کردم. اواخر سال ۱۳۸۴ هم به مسابقه های بانک کشاورزی که زیرنظر فدراسیون دوومیدانی برگزار می شد، راه پیدا کردم. این رقابت ها سطح بالایی داشت و بین ورزشکاران عادی برگزار می شد. از هر استان نفر اول و برتر ماده های مختلف شرکت کرده بودند.

اولین بار که وارد یک میدان بین المللی شدید، چه حسی داشتید؟

وقتی قرار شد برای بار اول در رقابتی بین المللی شرکت کنم، نگران نتیجه بودم به همین دلیل تمرین هایم بیشتر و سخت تر از همیشه بود. اولین حضورم در رقابت های برون مرزی، به مدال رسید و در مسابقه های جهانی دوومیدانی در سوئد مدال طلا گرفتم. این موفقیت بعد از آن تمرین های سخت خیلی برایم دلچسب بود. خوشحال بودم که تمرین های سختم به نتیجه رسید و توانستم باعث شادی خانواده ام، مربی و دوست عزیزم آقای «سجاد مرادی» و البته مردم کشورم بشوم.

چه عارضه ای باعث شده ورزش حرفه ای را در پاراالمپیک ادامه دهید؟

به دلیل مشکل مادرزادی، نسبت به همسالانم بهره هوشی کمتری داشتم. به همین دلیل در مسابقه های پاراالمپیک در کلاس T شرکت می کنم. کلاس «T» یکی از سخت ترین کلاس های ورزشی پاراالمپیک است و رکوردهای آن بسیار بالاست. اگر بخواهیم در این کلاس صاحب عنوان های بین المللی شویم، باید خود را بین افراد توانمند (آزاد) کشور مطرح کنیم. من هم برای ورود به این کلاس عنوان های زیادی به دست آوردم که بهترین آنها قهرمانی در مسابقه های بزرگسالان کشور بود.
پیمان نصیری

برخورد خانواده و اطرافیان با مشکل شما چطور بود؟

اگر بخواهم روراست جواب بدهم، باید بگویم تفاوت هایی بود ولی من توانستم ثابت کنم که «موفقیت، مادرزادی نیست بلکه باید آن را به وجود آورد.» البته اوایل نگاه ها فرق می کرد و خیلی ها به من اعتماد نمی کردند ولی با ورزش کردن نشان دادم معلولیت محدویت نیست به طوری که دیگر خودم و اطرافیانم این موضوع را فراموش کرده ایم. خانواده می تواند نقش مهمی در موفقیت هر کسی داشته باشد. در مورد من هم همین طور بود، اما اراده خودم هم تاثیر خیلی زیادی در ادامه مسیرم و رسیدن به موفقیت داشت.

جدی شدن ورزش تاثیری بر زندگی تان داشت؟

پیمان نصیری قبل از شروع ورزش با سال های بعد از آن قابل مقایسه نیست. اعتماد به نفسم خیلی بالا رفت؛ مثل این بود که زندگی ام جان تازه ای گرفته است. اوایل خودم کمتر متوجه این موضوع بودم ولی اطرافیان هم می گفتند: «آدم دیگری شده ای!» ورزش، هم روی جسمم تاثیر داشت و هم روی روحیه و رفتارم. آنقدر که مشکل مادرزادی برایم بی اهمیت شد و دیگر روی زندگی ام اثر نداشت. بعد از آن هم پستی و بلندی های زیادی داشتم که با کمک خدا از آن عبور کردم و هر مشکل دیگری هم باشد، پشت سر می گذارم.

فکر می کنید اگر دچار این مشکل نبودید، زندگی تان جور دیگری بود؟

بستگی دارد به معلولیت چطور نگاه کنیم. می شود فکر کنیم چون این مشکل برایمان پیش آمده، نمی توانیم مثل بقیه به زندگی ادامه بدهیم ولی من فکر کردم هیچ محدودیتی نسبت به بقیه ندارم و تلاش و پشتکاری که داشتم، باعث شد حتی بین افراد توانمند هم جزو برترین ها باشم. این حس تاثیر پررنگ و مثبتی بر زندگی ام داشت.

ورزش حرفه ای با شرایط و سختی های خاصش چطور است؟

شروع ورزش بسیار دوست داشتنی است ولی ادامه آن به صورت حرفه ای زندگی معمولی را بسیار سخت می کند. مدت زیادی در اردو یا تمرین هستم و نمی توانم مثل بقیه مردم در کنار خانواده ام باشم. با این حال، به دست آوردن موفقیت در کنار شادی مردم، سختی ها را برایم کمرنگ می کند و باعث می شود زندگی شادتری داشته باشم. از طرف دیگر، از اینکه توانسته ام باعث سربلندی خانواده ام بشوم، احساس خیلی خوبی دارم.
پیمان نصیری

از ازدواجتان بگویید.

وسیله یکی از دوستان مشترک، با همسرم آشنا شدم. بعد از اینکه نسبت به ایشان و خانواده شان شناخت کافی پیدا کردم، به خواستگاری رفتم. اوایل پدر خانمم کمی سخت گیری کردند اما بالاخره رضایت دادند و حالا مرا باعث افتخار خانواده شان می دانند. الان یک پسر ۳ ساله به نام «آرتین» داریم که ششم تیر ۱۳۸۹ وقتی من در مسابقه های بین المللی تونس بودم، به دنیا آمد. آن مسابقه ها شرایط خاصی داشت. تونس از میزبانی اش استفاده کرد و نتیجه را به نفع ورزشکار خودش تغییر داد. من روز اول در دوی ۸۰۰ متر زودتر به خط پایان رسیدم اما در تابلوی نتایج برایم اعلام خطا شد و دونده تونسی را اول اعلام کردند. مربی من فیلم گرفته بود و وقتی فیلم را بازبینی کردیم، هیچ خطایی وجود نداشت. روز بعد در مسابقه دوی ۱۵۰۰ متر، همان دونده تونسی رقیبم بود. برای بردن انگیزه بیشتری داشتم و توانستم با فاصله زیادی زودتر از بقیه به خط پایان برسم و طلا بگیرم.

دوست دارید پسرتان هم دونده شود؟

آرتین هنوز خیلی کوچک است ولی گاهی او را همراه خودم به پیست تمرین می برم. واقعیت این است که در کشور ما به ورزش های انفرادی زیاد توجه نمی شود. البته اخیرا برخوردها کمی تغییر کرده و امیدوارم وضعیت ما بهتر شود. دوومیدانی یک ورزش سخت اما دوست داشتنی است. اگر او بخواهد دونده شود، حمایتش می کنم.

نظر همسرتان درباره ورزش حرفه ای شما چیست؟

هر چند سعی می کنم خانواده ام هیچ کمبودی نداشته باشند اما به دلیل حضور در اردوهای طولانی، همسرم اذیت می شود. با این حال خیلی خوب من را درک می کند و همه جا یار و همراهم است.
پیمان نصیری



نشر از گروه مجله اینترنتی اجتماعی جادوی کلمات

http://mosbatandishan1.blogfa.com

834 -* وقتی ديگران ترمز مي گيرند، من گاز مي دهم... *

میشائیل شوماخر

وقتی ديگران ترمز مي گيرند، من گاز مي دهم...


مايكل شوماخر چندين سال متوالي در مسابقات رالي در دنيا اول شد.
وقتي رمز موفقيتش را پرسيدند، در جواب گفت:

تنها رمز موفقيت من اين است كه زماني كه ديگران ترمز مي گيرند،
من گاز مي دهم...


STUDY while others are sleeping
(مطالعه کن وقتی که دیگران در خوابند)


DECIDE while others are delaying
(تصمیم بگیر وقتی که دیگران مرددند)


PREPARE while others are daydreaming
(خود را آماده کن وقتی که دیگران درخیال پردازیند)


BEGIN while others are procrastinating
(شروع کن وقتی که دیگران در حال تعللند)


WORK while others are wishing
(کار کن وقتی که دیگران در حال آرزو کردند)


SAVE while others are wasting
(صرفه جویی کن وقتی که دیگران در حال تلف کردند)

LISTEN while others are talking
(گوش کن وقتی که دیگران در حال صحبت کردند)


SMILE while others are frowning
(لبخند بزن وقتی که دیگران خشمگیند)


PERSIST while others are quitting
(پافشاری کن وقتی که دیگران در حال رها کردند)

**************************************

میشائیل شوماخر:

تاریخ تولد : 3 ژانویه 1969
محل تولد : هورت در المان ( غربی)
وزن : 63 کیلو گرم
قد : 174 سانتی متر
وضعیت تاهل : متاهل و دارای دو فرزند
القاب : شومی و بارن سرخ


علایق و سلایق میشائیل:

ورزش های مورد علاقه : فوتبال و اسکی و ژیمناستیک و دو و کوهنوردی با دوچرخه و شنا
نوشیدنی مورد علاقه : آب سیب و اب معدنی
غذای مورد علاقه : غذای ایتالیایی
موسیقی مورد علاقه : راک
تفریح مورد علاقه : اتومبیلرانی و استراحت
قهرمانی مودرعلاقه : قهرمانی در مسابقات فرمول یک در سال 2000 با فررای


آمارهای میشائیل شوماخر در دنیای فرمول یک:

تعداد مسابقات (گرندپری های) شرکت کرده : 250
تعداد قهرمانیها : 91
تعداد پل پزیشن ها : 68
تعداد پودیوم ها : 154
تعداد مسابقات به پایان رسانده : 189
بیشترین تعداد سریعترین زمان یکدور پیست : 76
مجموع امتیازات کسب شده : 1369


*** زندگینامه میشائیل شوماخر به اختصار:

در سال 1969 میشائیل در مادر و پدری به نام های الیزابت و رالف متولد شد . وی در 4 سالگی صاحب یک اتومبیل پدالی شد و پدرش برای افزایش سرعت آن یک موتور روی آن نصب کرد و او در اولین حادثه زندگی خود با تیر چراغ برق برخورد کرد.

او در این سن به عنوان کوچکترین عضو باشگاه اتومبیل رانی به حساب می آمد. یک سال بعد پدر یک اتومبیل مجهز ودسته دوم برای او خرید . و او توانست در سن 6 سالگی اولین قهرمانی خود را بدست آورد.

حضور میشائیل در مسابقات اتومبیلرانی محلی باعث شد خانواده شوماخر دوستان زیادی پیدا کنند یکی از این دوستان « یورگن دیلک » بود که یک ماشین جدید به میشائیل هدیه کرد.

او توانایی خود را در چندین درس نظیر ریاضیات و زبان انگلیسی و ورزش هایی ماندد جودو و فوتبال به اثبات رسانید. وقتی به سن 11 سالگی رسید بر سر دوراهی ماند که جودو را انتخاب کند یا اتومبیلرانی را ...... که او جودو را انتخاب کرد ؟ و در مسابقات جودو به مقام سومی رسید و راه رفته را بازگشت.

او در سن پانزده و شانزده سالگی به ترتیب به مقام قهرمانی آلمان و نایب قهرمانی جوانان جهان دست یافت. وی بیشتر وقت خود را صرف اتومبیل رانی می کرد ولی به مدرسه نیز می رفت .

میشائیل پس از اتمام دوران مدرسه در گاراژی در نزدیکی محل سکونتش را آغاز کرد. کار در گاراژ باعث شد تا او از عملکرد اتومبیل اطلاعات بیشتری کسب کند. او پس از یکسال محل کار خود را تغییر داد وبه گاراژ ویلی رفت . در این گاراژ ماشین های سرعتی تعمیر می شدند. او با کار در این محل دوره مکانیکی خود را تکمیل کرد.

در سال 1989 او کار خود را رسماً در فرمول 3 آلمان آغاز کرد . او دو حریف سر سخت داشت که به همراه آنها به راه اندازی تیم جوانان مرسدس بنز دست زد.

در سال 1991 اولین مسابقه فرمول یک خود را در پیست بلژیک و در تیم جوردن - فورد به انجام رساند در آنسال جانشین برتراند گاشوت (او به خاطرپاشیدن اسپری نوعی گاز اشک آور در صورت یک راننده تاکسی در لندن زندانی شده بود) شد. و پس از یک مسابقه به تیم بنتون -فورد منتقل شد ! و در مجموع 4 امتیاز در جدول رانندگان کسب کرد.

در سال 1992 قهرمان گرندپری بلژیک شد و در جدول کلی رانندگان در پایان فصل در رده چهارم قرار گرفت !

در سال 1994 اولین قهرمانی جهان خود را با تیم بنتون رنو و فلاوی بریاتوره کسب کرد و در مسابقه پایانی دامون هیل نزدیکترین رقیبش را شکست داد و به این عنوان نائل شد.

سال 1994 سالی غمبار برای میشائیل بود. در این سال دو دوست و همکار خود را به نام های « رولند راتزنبرگر » و « ایرتون سنا » را در پیست انزو دینو فرراری ایمولا سن مارینو از دست داد. و همچنین در این سال حادثه ای برای « کارل وندلینگر » در موناکو رخ داد که سالی پر از اندوه را برای او رقم زد.

در سال 1995 دومین عنوان قهرمانی جهان خود را با بنتون به دست آورد ! او با همراهی هم تیمی‌اش جانی هربرت، بنتون را به اولین عنوان سازندگان مسابقات قهرمانی (Constructors" Championship) نایل کرد.

وی در آگوست 1995 با کورینا ازدواج کرد ( کارینا پیش از آن همسر هاینتز هارولد فرنتزن بود ).

آنها به همراه دو فرزندشان در سوئیس در نزدیکی دریاچه ژنو زندگی می‌کنند. شوماخر به شدت حامی زندگی خصوصی خود است و هر کاری می‌کند تا خانواده‌اش را از کانون توجه دور نگه دارد. برادرش رالف (Ralf) شش سال از او کوچک‌تر است و همانند او راننده فرمول یک.

در سال 1996 به فرراری ملحق شد و در آن فصل به مقام سوم جهان رسید !

در سال 1997 به مقام دوم جهان دست یافت ولی بعد از درگیری با ژاک ویلنوف قهرمان آن سال در مسابقه پایانی ! از رده بندی خارج شد. در همین سال اولین فرزند وی جینا ماریا نام گرفت که در 20 فوریه 1997 به دنیا آمد

در سال 1998 مقام قهرمانی را به میکا هاکینن در پیست سوزوکا واگذار کرد !

در سال 1999 بعد از شکستگی پا در گرندپری سیلوراستون در بریتانیا ، در مالزی به پیست بازگشت و به فرراری در کسب عنوان قهرمانی تیمی که از سال 1983 در حسرت آن بود کمک کرد. در همین سال فرزند دوم میشائیل یعنی مایک نیز در 22 مارس سال 1999 دیده به جهان گشود .

در سال 2000 در یک رقابت بی نظیر و زیبا با میکا هاکینن فنلاندی توانست سومین مقام قهرمانی جهان خود را بدست آورد.

در سالهای 2001 و 2002 هم میشائیل شوماخر بزرگ قهرمانی خود را تکرار کرد و با رکورد خوال مانوئل فانجیو ( در دهه 50 ، 5 بار قهرمان فرمول یک شده بود ) برابری کرد.

در سال 2003 توسط مونتویا تحت فشار قرار گرفت. بعد از شروع ضعیف در آغاز فصل توانست به مسابقات برگردد و ششمین عنوان قهرمانی خود را کسب کند !
در این سال شومی در حالی که در سه مسابقه اول فصل نتیجه خوبی نگرفته بود در مسابفه چهارم در ایمولا در حالی که مادرش را از دست داده بود به مقام قهرمانی رسید و آن را به مادرش تقدیم کرد.

در سال 2004 در یک فصل با حاکمیت مطلق فرراری از 18 مسابقه سال در 13 مسابقه به قهرمانی رسید و تنها در مسابقه موناکو از دور مسابقه حذف شد.

در سال 2005 در رده سوم رانندگان قرار گرفت و عنوان خود را به آلونسو از رنو واگذار کرد. تیم فرراری هم به مقام سوم تیمی رسید !

در سال 2006 در یک رقابت فشرده با آلونسو در حالی که 25 امتیاز عقب بود با تلاش فراوان این اختلاف را جبران کرد ولی با بدشانسی به دلیل از دست دادن موتور در سوزوکا و مشکل سوخت رسانی و پنچری در اینترلاگوس عنوان قهرمانی را برای دومین بار به آلونسو واگذار کرد.

در این سال بعد از قهرمانی خاطره انگیز در پیسا مونتسا اعلام کرد که برای همیشه در پایان این فصل از دنیای فرمول یک خداحافظی میکند و در نهایت افسانه شوماخر با یک نمایش بی نظیر در برزیل به کار خود خاتمه داد . رانندگی شوماخر در برزیل نمایشی از شوماخر فصل 2000 بود. بی گمان هیچکس سبقتهای زیبا و جانانه او در اینترلاگوس را در آخرین گراندپری عمرش فراموش نمیکند.


نشر از گروه مجله اجتماعی جادوی کلمات

http://mosbatandishan1.blogfa.com

826 - * ماست فروش میلیاردر ... *

ثروت

ماست فروش میلیاردر



 حَمدی اولوکایا، موسس و مدیر عامل شرکت « چُبانی» است که در طول شش سال که از آغاز فعالیتش می‌گذرد، حدود ۲۰ درصد از بازار شش و نیم میلیارد دلاری ماست در آمریکا را در کنترل خود گرفته است. نام آقای اولوکایا که کرد ترکیه‌ است، در فهرست میلیاردرهای سال ۲۰۱۳ مجله فوربس قرار دارد.
 
به گزارش فایننشال تایمز، موسسه « چُبانی » در مجموع حدود دو هزار کارمند در استخدام خود دارد و محصول خود را در دو کارخانه که بزرگترین مراکز تولید ماست در جهان هستند، تولید می‌کند. «چُبانی» پر فروش‌ترین ماستی است که در بازار آمریکا به فروش می‌رسد.
حمدی اولوکایای ۴۱ ساله می‌گوید راز موفقیتش بازگشت به موضوعات اساسی و اولیه در شناخت بازار و پیروی از غریزه خود بوده است.
 
وی سال ۲۰۰۵ به این اندیشیده است که اگرچه ماست‌های آمریکا، عمدتا ماست میوه‌ای و ماست‌های شیرین و آغشته به شکر هستند، ماست واقعی همان ماستی است که در مناطقی مثل کوهستان‌های مناطق کردنشین تولید و مصرف می‌شود و قاعدتا باید یک چنین محصولی بسیار بهتر از ماست‌های شیرین به فروش برسد.
 
وی با دریافت یک وام یک میلیون دلاری از اداره کمک به تجارت‌های خرد در آمریکا توانست اولین کارخانه خود را خریداری کند.
 
پس از آن آقای اولوکایا مصطفی دوئان، یک کارشناس با تجربه ماست‌بندی را از ترکیه به آمریکا آورد. آنها به مدت ۱۸ ماه انواع ماست‌های محصول آمریکا و ماست‌های وارداتی را آزمایش کرده و بالاخره روش ویژه ماست‌بندی خود را تثبیت کردند.
 
آنها می‌دانستند که بازار آمریکا به ماست شیرین عادت کرده، ولی از خلال صحبت با مصرف کنندگان متوجه شدند که بسیاری از آنها ماست‌های طبیعی را که در کشورهای اروپایی و خاورمیانه رایج است ترجیح می‌دهند.
 
آقای اولوکایا در عین حال به این نکته نیز توجه کرد که الگوی مصرف مواد غذایی در آمریکا به سمت مواد طبیعی و کاستن از شکر و مواد مصنوعی گرایش پیدا کرده است. همین نکات ساده راز موفقیت بنای امپراطوری ماست‌بندی در آمریکا بود.
 
حمدی‌ اولوکایا در حال حاضر در آمریکا صاحب دو کارخانه‌ است؛ یکی کارخانه‌ای قدیمی در ایالت نیوجرسی که سابقا به شرکت تولید کننده محصولات غذایی « کرَفت» تعلق داشت و دیگری کارخانه جدیدی که با هزینه ۴۵۰ میلیون دلار در ایالت آیداهو احداث شده است.
 
موسسه چُبانی سال ۲۰۱۱ یک کارخانه دیگر نیز در اتریش راه اندازی کرد و به سرعت به سومین تولید کننده ماست در آن کشور بدل شد. این مؤسسه در نظر دارد که در سال جاری فعالیت‌های خود در بریتانیا را نیز آغاز کند.
 
حمدی اولوکایا نمونه‌ای از مهاجرینی است که به آمریکا مهاجرت کرده و سرنوشتی موفق و برجسته برای خود رقم زده‌اند و به قول معروف «آرزوی آمریکایی» در مور آن‌ها محقق شده است.
 
در شرایطی که باراک اوباما قصد دارد قوانین و شرایط مهاجرت به آمریکا را به شکلی بنیادین اصلاح کند، مدافعان این طرح افرادی مانند آقای اولوکایا را نماد مهاجرین موفقی می‌دانند که با نوآوری‌های اقتصادی به رونق بازار کار و تولید در جامعه آمریکا کمک کرده‌اند.


بازنشر از مجله اجتماعی جادوی کلمات

http://mosbatandishan1.blogfa.com

825 - * راز های موفقیت از زبان الیور کان *

الیور کان

راز های موفقیت از زبان الیور کان


اولیور کان به طور مطلق دروازه بان شماره یک بوده است. او سه بار به عنوان بهترین دروازه بان جهان و پنج بار به عنوان بهترین دروازه بان بوندس لیگا انتخاب شد. نمایش های او در هر بازی که آنچنان سریع به نظر می رسید، در واقع نتیجه تلاش سخت، پشتکار و انضباط بود.

نکات موفقیت او را بخوانید تا خودتان نیز به اهداف زندگی تان جامه عمل بپوشانید. اولیور کان در کتاب خود «تو می توانی! چگونه آنچه را که می خواهی انجام می دهی» توضیح می دهد که آدمی به چه چیزهایی نیاز دارد تا علیرغم همه سختی هایی که به آنها فکر نمی کرده بازنده نشود و به هدف خود برسد.

اصل اولیور کان: هدفی را مشخص کنید. دوستانی را بیابید که مثل یک تیم فوتبال بتوانید به آنها اعتماد کنید و اما مهمتر از همه، از شکست های خود درس بگیرید! شکست ها همواره متعلق به زندگی هستند اما مهم این است که آدمی با آنها کنار بیاید و به وسیله آنها به هدف هایی که در زندگی دارد برسد. یازده نکته موفقیت الیور کان را بخوانید:

1- هر کسی به همان رویایی دست می یابد که با خودش متناسب است

فکر کنید در زندگی چه می خواهید و باید به کجا برسید. تصویری منحصر به فرد از آینده روشن خود داشته باشید. وقتی بینش شخصی خود را که همانند یک افق است یافتید، می توانید به سمت آن حرکت کنید. در نتیجه ماندن در مسیر درست آسان تر خواهد شد.

2- هدف را مشخص کرده و مرحله مرحله تقسیم بندی کنید

رویای خود را به مراحل مختلف تجزیه کنید تا آسانتر بتوانید بر مسیر مسلط شوید. بدین ترتیب همواره می دانید هدف بعدی که باید آن را نشانه بگیرید کدام است.

نکته: هدف نباید به آسانی قابل دستیابی باشد اما غیرممکن هم نباید باشد، فقط باید تا زمانی که به آن رویای مشخص دست می یابید، انگیزه را بالا نگه دارید.

3- چرا برداشتن گام اول اینقدر اهمیت دارد

اولین قدم اغلب به اندازه بزرگترین پیروزی ارزش دارد اما فقط به این ترتیب است که می توانید به هدفتان دست پیدا کنید. اغلب ترس از خطر یا ناشناخته ها ما را فلج می کند اما هر ترسی، زمانی که به آن دقیق تر نگاه می کنید، چهره وحشتناک خود را از دست می دهد و برداشتن اولین قدم، موجب آزاد شدن انرژی خارق العاده ای می شود.

4- انگیزه داشته باشد تا به هدف های معین دست پیدا کنید

برای رسیدن به یک هدف، اول انگیزه و بعد توجه کامل به هدف مهم است. انگیزه ای که از درون برمی آید، شور و شوق برای هر چیزی است. انگیزه های بیرونی، ارج نهادن دیگران است به کاری که شما انجام می دهید. هر دو اهمیت دارند و در راه رسیدن به هدف کمک می کنند.

5- گام های اصلاحی بردارید بدون آنکه توقع داشته باشید

در راه رسیدن به هدف، لازم است آنالیز مستمری از توانایی های گذشته و هر آنچه که باید بیاموزید داشته باشید. اگر اولین بار در برخورد با یک مانع شکست خوردید، قطع امید نکنید. در عوض باید از اشتباهات یا مشکلات درس بگیرید تا بهتر و قوی تر شوید.

6- اراده خود را با اندیشه مثبت تقویت کنید

اراده را می توان دقیقا مثل بدن تمرین داد. با تفکر مثبتی که ساختارهای بنیادی را تغییر می دهد، باورهای شما نسبت به دستیابی به هدف رشد می کنند. اراده، اساس اطمینان و اعتماد به نفس است.

7- به دنبال یک فرد یاری رسان باشید

کاملا دست تنها به هدف رسیدن سخت است، حضور افراد یاری رسان از این جهت اهمیت پیدا می کند که در موقعیت های زندگی به شما کمک می کنند و یاری می رسانند. هر انسانی به شبکه ای از دوستان، اعضای خانواده و افراد یاری رسانی نیاز دارد که همراهی آنها مهم است. شما برای هر موقعیتی به افراد یاری رسان مناسبی احتیاج دارید که طرف شما بوده و به عنوان مثال انگیزه دهنده، تسلی دهنده یا منتقد باشند.

8- باید از هر شکستی درس بگیرید

هیچ کس بدون شکست و پسرفت زندگی نمی کند. پس پرهیز از شکست نه تنها قطعی نیست بلکه باید از آن چیزی بیاموزید. بنابراین به خاطر تکالیف آینده خود، حتی برای شکست ها هم انرژی بگذارید.

9- باید موفقیت های خود را جشن بگیرید

اگر به هدفی دست پیدا کرده اید، مهم است که این موفقیت را جشن بگیرید چون خوش می گذرد و انگیزه جدید پیدا می کنید. بهترین حالت این است که در کنار شما کسانی که کمکتان کرده اند جشن بگیرند چون آنها این راه سخت را با شما پیموده اند.

10- چرا باید دانش خود را به دیگران انتقال دهید

هر کس در راه رویای خود تجارب و توانایی های مهمی را جمع آوری می کند. هر کسی این دانش را به دیگران انتقال دهد، نه تنها اعتبار ویژه و بالایی دارد بلکه از این طریق اعتماد به نفس خود را نیز تقویت می کند.

11- حالا به خودتان بستگی دارد!

اکنون باید خودتان دست به کار شوید. دقیقا روی هدفتان تمرکز کنید، رویایی بسازید و پیش بروید! این تازه اولین و مهمترین قدمی است که به سمت هدف شخصی خود برداشته اید.


نشر از گروه مجله اجتماعی جادوی کلمات

http://mosbatandishan1.blogfa.com

824 - * 7 داستان کوتاه از افراد بسیار موفق و ثروتمند دنیا *

موفقیت

7 داستان کوتاه از افراد بسیار موفق و ثروتمند دنیا



در ادامه مطلب مطالعه بفرمائید




نشر از گروه مجله اینترنتی جادوی کلمات

http://mosbatandishan1.blogfa.com

ادامه نوشته

823 - * ۱۰ درس شگفت انگیز از زندگی انیشتین  *

انیشتین

۱۰ درس شگفت انگیز از زندگی انیشتین



۱ . کنجکاوی را دنبال کنید
“من هیچ استعداد خاصی ندارم. فقط عاشق کنجکاوی هستم “
چگونه کنجکاوی خودتان را تحریک می کنید ؟ من کنجکاو هستم. مثلا پیدا کردن علت اینکه چگونه یک شخص موفق است و شخص دیگری شکست می خورد. به همین دلیل است که من سال ها وقت صرف مطالعه موفقیت کرده ام. شما بیشتر در چه مورد کنجکاو هستید؟
پیگیری کنجکاوی شما رازی است برای رسیدن به موفقیت.

۲ .پشتکار گرانبها است
“من هوش خوبی ندارم، فقط روی مشکلات زمان زیادی میگذارم”
تمام ارزش تمبر پستی توانایی آن به چسبیدن به چیزی است تا زمانی که آن را برساند.مانند تمبر پستی باشید ؛ مسابقه ای که شروع کرده اید را به پایان برسانید .
با پشتکار می توانید به مقصد برسید.

۳ .تمرکز بر حال
“مردی که بتواند در حالی که دختر زیبایی را می بوسد با ایمنی رانندگی کند، به بوسه اهمیتی را که سزاوار آن هست نمیدهد“
پدرم به من می گفت نمی توانی در یک زمان بر ۲ اسب سوار شوی. من دوست داشتم بگویم تو می توانی هر چیزی را انجام بدهی اما نه همه چیز. یاد بگیرید که در حال باشید.تمام حواستان را بدهید به کاری که در حال حاضر انجام میدهید.
انرژی متمرکز، توان افراد است، و این تفاوت پیروزی و شکست است.


۴ .تخیل قدرتمند است.
“تخیل همه چیز است. می تواند باعث جذاب شدن زندگی شود. تخیلی به مراتب از دانش مهم تر است “
آیا شما از تخیلات روزانه استفاده می کنید؟ تخیل از دانش مهم تر است! تخیل شما پیش نمایش آینده شما است .نشانه واقعی هوش دانش نیست ، تخیل است.
آیا شما هر روز ماهیچه های تخیلتان را تمرین می دهید؟ اجازه ندهید چیزهای قدرتمندی مثل تخیل به حالت سکون دربیایند.

۵ .اشتباه کردن
“کسی که هیچ وقت اشتباه نمی کند هیچ وقت هم چیز جدید یاد نمیگیرد “
هرگز از اشتباه کردن نترسید. اشتباه شکست نیست. اشتباهات شما را بهتر،زیرک تر و سریع تر می کنند، اگر شما از آنها استفاده مناسب کنید . قدرتی که منجر به اشتباه می شود را کشف کنید.
من این را قبل گفته ام، و اکنون هم می گویم، اگر می خواهید به موفقیت برسید اشتباهاتی که مرتکب می شوید را ۳ برابر کنید .

۶ .زندگی در لحظه
“من هیچ موقع در مورد آینده فکر نمی کنم ،خودش بزودی خواهد آمد”
تنها راه درست آینده شما این است که در “همین لحظه ” باشید.
شما زمان حال را با دیروز یا فردا نمی توانید عوض کنید، بنابراین این از اهمیت فوق العاده برخوردار است، که شما تمام تلاش خود را به زمان جاری اختصاص دارید. این تنها زمانی است که اهمیت دارد، این تنها زمانی است که وجود دارد.

۷ .خلق ارزش
“سعی نکنید موفق شوید، بلکه سعی کنید با ارزش شوید “
وقت خود را به تلاش برای موفق شدن هدر ندهید،وقت خود را صرف ایجاد ارزش کنید. اگر شما با ارزش باشید ،موفقیت را جذب می کنید
استعدادها و موهبت هایی که دارید را کشف کنید ، بیاموزید چگونه آن استعدادها و موهبت های الهی را در راهی استفاده کنید که برای دیگران مفید باشد.
تلاش کنید تا با ارزش شوید و موفقیت شما را تعقیب خواهد کرد.

۸ .انتظار نتایج متفاوت نداشته باشید.
“دیوانگی : انجام کاری دوباره و دوباره و انتظار نتایج متفاوت داشتن “
شما نمی توانید کاری را هر روز انجام دهید و انتظار نتایج متفاوت داشته باشید ،به عبارت دیگر، نمی توانید همیشه کار یکسانی (کارهای روزمره) را انجام دهید، و انتظار داشته باشید متفاوت به نظر برسید.برای اینکه زندگی تان تغیر کند، باید خودتان را تا سر حد تغییر افکار و اعمالتان متفاوت کنید، که متعاقبا زندگی تان تغییر خواهد کرد.

۹ .دانش از تجربه می آید.
“اطلاعات به معنای دانش نیست . تنها منبع دانش تجربه است “
دانش از تجربه می آید . شما می توانید درباره انجام یک کار بحث کنید ، اما این بحث فقط دانش فلسفی از این کار به شما می دهد .شما باید این کار را تجربه کنید تا از آن آگاهی پیدا کنید .تکلیف چیست ؟ دنبال کسب تجربه باشید !
وقت خودتون رو صرف یادگرفتن اطلاعات اضافی نکنید .دست بکار شوید و دنبال کسب تجربه باشید.

۱۰ .اول قوانین را یاد بگیرید بعد بهتر بازی کنید.
“اگر شما قوانین بازی را یاد بگیرید از هر کس دیگر بهتر بازی خواهید کرد”
۲ گام هست که شما باید انجام بدهید .اولین گام این است که شما باید قوانین بازی که می کنید را یاد بگیرید ،این یک امر حیاتی است.گام دوم این که شما باید بازی را از هر فرد دیگری بهتر انجام بدهید .اگر شما بتوانید این ۲ گام را انجام دهید موفقیت از آن شما می شود.


بازنشر از گروه مجله اینترنتی جادوی کلمات

http://mosbatandishan1.blogfa.com

822 - *  5 درسـی که والت دیزنی به ما آموخت *

والت دیزنی

5 درسـی که والت دیزنی به ما آموخت



یکی از افراد فوق موفق که همهٔ ما با او آشنا هستیم کسی نیست جز والت دیزنی. او خالق میکی موس و مؤسس دیزنی لند می‌باشد. انیمیشن‌های او جوایز متعدد جهانی را از ان خود کرده است. والت دیزنی موفق به دنیا نیامد. بلکه خودش سازندهٔ موفقیتش بود.

والت دیزنی در پنجم دسامبر سال ۱۹۰۱ در شیکاگو متولد گردید. او که از یک خانواده کشاورز بود از کودکی به آموختن نگارگری پرداخت. والت دیزنی در جنگ جهانی اول راننده آمبولانس بود و پس از جنگ به تبلیغات تلویزیونی پرداخت. در سال ۱۹۲۲ با کسی به نام اوب ایورکز شرکتی به راه انداخت. در ۱۹۲۳ به هالیوود رفت و آغاز به ساخت کارتون کرد. نخستین کار بزرگش آفرینش چهره‌ای به نام میکی ماوس بود. او در ۱۹۳۰ بسیار نامدار شده بود. وی در ۱۹۳۷ نخستین فیلم بلند پویانمایی خود را به نام سپیدبرفی ساخت. وی همچنین کارگاهی فراهم کرده بود که در آن به آموزش پویانماگران می‌پرداخت. وی که به همراه برادرش بنیادگذار شرکت والت دیزنی است، در ۱۷ ژوئیه ۱۹۵۵ دیزنی‌لند را گشود.

در اینجا ۵ نکته از یکی از موفق‌ترین افراد دنیا برای شما آماده کرده‌ایم.

۱-کاری را انجام دهیدکه آن را دوست داشته باشید.

اولین نکته ای که به عنوان یک کارآفرین از والت دیزنی می‌توانیم یاد بگیریم این است، او عاشق نقاشی بود و تمام وقت فراغت خود را مشغول این کار می‌کرد. حتی وقتی به عنوان بازیگر مشغول کار بود نیز این‌گونه بود. او حاضر بود برای درامد کار های دیگر را نیز انجام دهد.

تصور کنید چقدر کارش را دوست داشت که هر روز صبح زود به استودیو خود می‌رفت و کاری را می‌کرد که دوستش داشت. این نکتهٔ بسیار جذابی است به خصوص برای افرادی که هر روز صبح به سر شغلی می‌روند که دوستش ندارند.

دیزنی یک سری کار های عجیب و غریب هم انجام داده است. حتی او در جنگ جهانی اول به همراه ری کورک رانندهٔ آمبولانس بود (ری کورک خالق فست فود مک‌دونالد) و در طول این سفرها بود که عشق خود را به طراحی فهمید.

۲-کاریرا انجام دهیدکه آن را جدی می‌گیرید.

هرگاه والت دیزنی شخصیت‌های کارتونی خود را خلق می‌کرد بسیار روی کار خود تمرکز می‌کرد. مانند شیری که می‌خواهد به طعمه حمله کند! همیشه جزئیات برایش بسیار مهم بود.

شما هرگز والت دیزنی را در استودیوی خود نمی‌دیدید که بیکار باشد و وقت تلف کند. او همواره مدیریت زمان خود را بدست داشت و با شور و شوق کاری که دوست داشت را انجام می‌داد. او هرگز افسوس گذشته را نمی‌خورد.

۳- کار را برای دیگران انجام دهید.

هرگاه والت دیزنی یک انیمیشن می‌ساخت، فقط برای خودش این کار را انجام نمی‌داد. او هرگز خلاقیتش را از دیگران پنهان نمی‌کرد. در عوض او همیشه در فکر راهی بود که بتواند افکار خود را با دیگران به اشتراک بگذارد.

او تا به حال کمیک‌های بسیاری را خلق کرده است و همیشه راهی برای اشتراک آن با مردم پیدا می‌کرد. او در دوران دبیرستان به عنوان نویسندهٔ کمیک در روزنامهٔ مدرسه مشارکت می‌کرد. حتی بعد از آن در یک روزنامه کمیک می‌نوشت.

کار های والت دیزنی به ما مطالب بسیاری را آموخت. مانند ارزش دوستان، خانواده، امیدواری و مهم‌ترین درس او :خوبی همیشه بر شر پیروز است.

۴-با اولین موفقیت خود کنار نکشید.

یک چیز که ممکن است در مورد والت دیزنی بدانید این است که او به محض اینکه یک پروژه به اتمام می‌رساند بلافاصله پروژهٔ بعدی را شروع می‌کرد. پس از اتمام انیمیشن افسانه ای «سفید برفی و هفت کوتوله» او به سراغ فیلم‌های دیگری از جمله «بامبی» و «فانتازیا» و بسیاری دیگر رفت.

پس از خلق میکی موس او کارش را متوقف نساخت. او به سراغ ساخت فیلم‌های دیگر رفت ازجمله «مینی موس»، «اردک دنالد» و «پلوتون» و کمیک‌های دیگر که حتی امروزه از آن‌ها استفاده می‌شود. او هرگز خود را مشغول کار های گذشته ای که انجام داده بود نمی‌کرد چون او همیشه به دنبال موقعیت‌های جدید و بیشتری بود و می‌خواست رویاهای بیشتری را به تحقق برساند. او هرگز طراحی میکی موس خود را متوقف نکرد و چندین بار آن را طراحی کرد.

۵-نگذارید موانع شما را متوقف سازند.

هنگامی که والت دیزنی برای اولین بار شروع به کار روی سفید برفی کرد همسر و برادرش تمام سعی خود را کردند تا او را منصرف کنند. پروژهٔ سفید برفی حتی با نام «جنون دیزنی» نامیده شد و همچنین در میان راه، پول تولید آن تمام شد.

بسیاری از مردم در چنین شرایطی کار را متوقف کرده و سعی می‌کنند تا راه دیگری بروند اما برای دیزنی این اتفاق موجب استقامت بیش‌ترش شد. او تصمیم گرفت تا سفر کند و به کارگردانان ویدئویی از آن را نمایش دهد تا شاید آن‌ها با او همکاری کنند. در نهایت این تلاش او موجب شد تا هم استودیو پا بر جا بماند و هم سفید برفی اکران شود.

پس از عرضهٔ سفید برفی واقعاً مورد توجه مردم واقع شد. موفقیت این فیلم دیزنی را در دوران طلایی موفقیت انیمیشن قرار داد و به او کمک کرد تا دیگر فیلم‌های خود را بسازد. او می‌توانست پول این فیلم را بگیرد و از انیمیشن جدا شود اما او با قدرت بیشتری در این راه ماند.

شما می‌توانید مطالب بسیاری از افراد موفق بیاموزید. اما به احتمال زیاد آن مطالب بسیار به هم شبیه هستند و یا حداقل با هم مرتبط هستند. در اینجا ما فقط ۵ نکتهٔ آموزنده از زندگی والت دیزنی را برای شما بیان کردیم. مطمئناً نکات بسیار دیگری نیز وجود دارد.

تعدادی از جملات تأثیر گذار از والت دیزنی:

«تمام رویا های ما محقق می‌شوند اگر ما شجاعت دنبال کردن و ادامهٔ آن‌ها را داشته باشیم.»

«وقتی به چیزی اعتقاد دارید، با تمام وجود به آن معتقد باشید.»

«اگر شما بتوانید چیزی را تصور کنید، می‌توانید آن را انجام دهید. همیشه یادتان باشد که همه چیز با یک رویا و یک موش شروع شد.»

«کار جذابی ست که غیر ممکن‌ها را انجام دهید.»

«راهی برای شروع این است که، بجای صحبت کردن کاری انجام دهید.»


نشر از گروه مجله اینترنتی جادوی کلمات

http://mosbatandishan1.blogfa.com